اولین و شاید بزرگترین درسی که کتاب The Subtle Art of Not Giving A F*ck به شما می آموزد این است که دست از انتظارات مثبت و غیر واقعی بردارید…برای دهه هاست که می شنویم مسیر رسیدن به یک زندگی شاد و پرآرامش، داشتن تفکرات مثبت است. اما مارک منسن ایده ی دیگری در ذهن دارد. منسن در این کتاب متفاوت و فوق العاده موفق، با بی پردگی و صراحتی بی نظیر به مسائل مختلف زندگی و راه های رسیدن به آرامش می پردازد. منسن این کتاب را نوشدارویی برای تفکراتی می داند که دائم و به شکلی تک وجهی، افراد را به خوشحالی همیشگی فرا می خوانند؛ تفکراتی که انسان ها را فقط برای ارضای نیاز افراطی دیده شدن و فخرفروشی، به کسب موفقیت های بیشتر و بیشتر تشویق می کنند. منسن با استفاده از تحقیقات ثابت شده ی علمی و همچنین شوخ طبعی منحصر به فرد خود، استدلال می کند که راهکار بهبود شرایط زندگی، نه در تبدیل دائمی تهدیدها به فرصت، بلکه در آمادگی برای مواجهه با سختی های زندگی نهفته است. این نویسنده بیان می کند که هر کسی محدودیت ها و نقص هایی دارد و قرار نیست همه در کارهایشان به موفقیت برسند. او به مخاطبین خود توصیه می کند که محدودیت های خود را بشناسند و آن ها را بپذیرند. به محض این که ترس ها، کمبودها و تردیدهایمان را در آغوش بگیریم، به محض این که از فرار دست بکشیم و با حقایق تلخ زندگی مان رو به رو شویم، خواهیم توانست شجاعت، پایداری، صداقت، مسئولیت پذیری، کنجکاوی و بخششی که دنبالش هستیم را در درون خودمان پیدا کنیم.
در این کتاب روان شناسانه و پر فروش، نویسنده ما را به سفری برای اکتشاف توانایی ها و سیستم تفکر به درون ذهن هدایت می کند. نخست او یک نظام سریع و بدیهی و عاطفی را معرفی کرده و سپس به واکاوی نظام منطقی تر و اهسته تری می پردازد.
با شناخت این دو نظام مهم و اساسی، ما قادر خواهیم بود که برای رسیدن به اعتماد بنفس و پیش بینی عوامل خوش بختی و یا مدیریت تمام برنامه های ساده و روزمره و کسب و کار عملکرد موفقی داشته باشیم.
با روایت شیوا و جذاب، ما به فرایند و نظام های فکری خود مسلط می شویم و از مزیت چنین توانایی و درک درست نسبت به ذهن خود در زندگی و کار بهره بسیار خواهیم برد. به راستی، راهبردهای این کتاب به ما خواهد اموخت که چه موقع باید اهسته و منطقی و چه موقع باید سریع و عاطفی بیاندیشیم.
برنده جایزه نوبل ادبیات اقتصاد و برنده جایزه ملی اکادمی بهترین کتاب های علمی و برنده جایزه لس انجلس تایمز، هر انچه که برای دست یابی به موفقیت در زندگی شخصی و حرفه ای خود لازم است را در اختیار ما قرار می دهد.
بسیاری از ما اصرار داریم که مانع اصلی یک زندگی کامل و موفق دنیای خارج است. در حقیقت ، متداول ترین دشمن در این میان نهفته است: نفس ما. در اوایل زندگی شغلی ما ، مانع یادگیری و پرورش استعداد می شود. در صورت موفقیت ، می تواند ما را نسبت به تقصیرهایمان کور کند و مشکلات آینده را برطرف کند. در صورت خرابی ، هر ضربه را بزرگ می کند و بهبودی را دشوار می کند. در هر مرحله ، نفس ما را عقب نگه می دارد. “توصیه هایی به جوانی که می خواهد به جایی برسد” نوشته رایان هالیدی طیف گسترده ای از داستان ها و نمونه ها را از ادبیات تا فلسفه گرفته تا تاریخ ترسیم می کند. ما با چهره های جالبی همچون جورج مارشال ، جکی رابینسون ، کاترین گراهام ، بیل بلشیک و النور روزولت آشنا می شویم که همه آنها با فتح نفس های خود به بالاترین سطح قدرت و موفقیت رسیده اند. استراتژی ها و تاکتیک های آنها نیز می تواند مورد استفاده ما باشد.
در پس هر داستانی که برای دنیا تعریف میکنیم، قصهی حقیقی تری وجود دارد که نمیتوانیم یا نمیخواهیم ببینیمشان، قصور و توهمات و چیزهایی که در آنها گیر افتادهایم. شرل استرید شاید مهربان باشد، اما تضاهر نمی کند. او چیزی را به مردم می دهد که مادر به فرزندش می دهد: ترحم کافی تا در میان نیاز های ناجورمان احساس امنیت کنیم و دانش کافی تا امیدوار باشیم. چیز های کوچک زیبا را می توان به مثابهی زندگی نامهای منحصر به فرد خواند اما زندگینامهای هدفمند. شرل با صبر فراوان و فصاحت کلامش به خواننده اطمینان می دهد که در میان آشفته بازار شرم و ناامیدی و خشم، معنایی نهفته است و در آن معنا امکان نجات یافتن وجود دارد. نکتهی اساسی حرف های شرل در این کتاب این است که غمی وضف ناپذیر انتظار همهی ما را می کشد. زندگی بازی اینترنتی خودخواهانهای نیست، همه چیز اهمیت دارد، همه ی گناهان، همهی پشیمانی ها و همهی مصیبت ها.
کتاب Fooled by Randomness مقدمهای شگفتانگیز برای بسیاری از مغالطاتی است که ما انسانها مستعد انجام آنها هستیم. “نسیم نیکلاس طالب” استدلال قانعکنندهای دارد مبنی بر اینکه ما هرگز نمیتوانیم «کاملا منطقی» باشیم، زیرا به احساسات خود نیاز داریم تا حلقه تصمیمگیری بیپایانی را که هر تصمیم «کاملا منطقی» شامل میشود، کوتاه کنیم.
یکی از موضوعات ثابتی که در کتاب Fooled by Randomness به آن پرداخته شده این است که همه ما از تعصبات گذشته رنج میبریم. این چیزی است که شما قطعا از این کتاب یاد خواهید گرفت. ایده این است که چون آنچه در گذشته اتفاق افتاده است، به زعم ما تنها چیزی است که میتوانست اتفاق بیفتد، پس از آن برای پیشبینی آنچه در آینده رخ میدهد، استفاده میکنیم. فراموش میکنیم که رویدادهای گذشته نیز نقطه اوج موقعیتهای احتمالی بودهاند که به یک طریق حل شده است و نه به طریق دیگر. فراموش میکنیم که این رویدادها میتوانستند به همین راحتی در نتیجهای به همان اندازه محتمل حل شوند – نتیجهای که صرفا رخ نداده است. طیف مغالطههایی که “نسیم نیکلاس طالب” به تصویر میکشد، طیفی بسیار قابل توجه است.